Hesam Rastegat Contemplations

گاه نوشت های حسام رستگار

Hesam Rastegat Contemplations

گاه نوشت های حسام رستگار

معنا را پیدا نمی کنی... ده ها هزار سال است که به دنبال معنا می گردند. دیگر هیچ سنگی نمانده که زیر و رو نشده باشد.
معنا را باید ساخت. با تظاهر زندگی شیرین می شود.
بله...! هر کسی بخواهد سرت کلاه بگذارد، من نمی خواهم

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

شروعی دوباره !

چه عیبی داره ؟ یه بار دیگه شروع کردن . 

خیالی نیس یه بار دیگه تلاش کردن یه بار دیگه خواستن و اهمیت دادن به اروز ها . 

برم سر اصل مطلب باید هرچه زود تر بتونم خودم رو جمع کنم من کم تر از سه سال وقت دارم برای اپلای کردن تلاش کنم این یه فرصت خوبه . ولی به قول خارجی ها ::

time flies dosent it

خب من خوب میدونم چیکار باید بکنم چی ها رو باید یاد بگیرم چی کارها باید انجام بدم چه طوری باید خودم رو به بهترین سطح و امادگی برسونم ولی وقتش رسیده از دونسته هام استفاده کنم من فرصت زیاد ندارم . من فقط همین شانس خوب رو دارم باید با سه برابر ظرفیتم کار کنم تا موفق شم .


هر بار که اپلای ابراد رو تایپ میکنم یه حسی بهم میگه جدیش بگیر جدی تلاش کن میتونی بهترین باشی  و راحت جور کنی بری .

با بابام قول داده از نظر مالی کمکم کنه حس میکنم این بار دیگه وقت موفق شدنه . هدف اولم المانه برا المان رفتن باید بیشتر خوب باشم بتونم فاند بگیرم .

معدل اوردن خیلی سخت نیس ولی خیلی مهمه پس برای منم مهمه 

تافل گرفتن خیلی سخت نیس اما نمره بالا سخت کوشی میخواد منم قرار نیس کم بزارم . 

پروژه و مقاله هم قرار نیس بیکار بشینم من عشقم کار کردن و پروژه تحویل دادنه پس میتونم اگه همه تلاشم رو بکنم یه مقاله شسته رفتم بدم برای اکسپت چن تا ژورنال بزرگ خدا کنه بشه و کم نزارم . 

حرف کافیه بریم واسه ساختن یه دنیایی بهتر .

بابای 

  • ۰
  • ۰

روز 1

امروز دومین روزی هست که اینجا رو دارم و دومین روزی هست که دارم می نویسم ساعت دو چهل و یک دقیقه با مداد است یا با خودکار دیگه فرقی نمی کند امروز روز خوبی نبود روز بی هدفی بود . روز بی خودی بود دیشب که می خواستم سیگار بعد از هر از چند وقتیم رو بکشم نمیدونم چرا یه هو اینقدر تلخ شد سخت شد و بدرد نخور که سیگار  نصف بیشتر کام نداد و کشتمش. تقصیر باد هم بود . امروز سیل افسردگی چن وقت یک بارم به سراغم امد . مزخرف بود . پر از حس های تلخ ارامش تلخ سکوا تلخ . نمیدانم چرا ولی دوستش هم داشتم . 


م هم خسته ام از این فردا ها مثل شما ولی فردا چه پوچ اند . چی ؟می دانی تهی چیست؟! نمی دانی؟! منم نمی دانستم!

روز های بد باید بگذره ولی من از اروز هام نه 

  • ۰
  • ۰

Start

داشتم فکر میکردم باید چه طور شروع کنم اره تصمیم گرفتم با معمولی ترین عنوان جهان شروع کنم با شروع . 

خیلیم بد نیس . 

خب الان دیگه اوضاع باید فرق کنه و فرقم میکنه البته قول دادم بیش تر من باشم که باعث تغیرات میشم اما خیلی وقتا این هدف هاس که میتونه ما رو تغیر بدن تا ما دنیا رو تغیر بدیم الان دیگه میدونم باید چیکار کنم یه راه حل بیشتر وجود نداره . باید رفت . باید بهتر زندگی کنم من ادم سازش نیستم من ادم خود خواهیم ادم قدرتمندی ام اما باید بسازم زندگیم رو بسازم الان دیگه وقتشه . وقتی یک راه هست یه فرصت هست همین یه بار مونده پس چه فرقی میکنه چه طور . فقط یه جواب براش هست با تمام وجودم دوست دارم تو شرایط بهتری کار کنم زندگی کنم من باید یه روزی بر ارزو هام برسم پس الان وقتش یه کم دقیق تر درموردش حرف بزنم .

.

نمیدونم اینجا رو کی قراره بخونه . شایدم هیچکی . ولی اینجا بازه برای هرکی دوست داره زندگی یک مورچه رو بخونه .

کی براش زندگی یه مورجه مهمه ولی قطعا زندگی یک موره برای خودش مهمه.

این روزها یه سری مشغله های خوب و زیبای خانوادگی هست در واقع برام مهمن ولی  خب تموم میشه به زودی ولی من میخوام انگیزه و هدف هام تموم نشه . من از امروز شروع کردم پس.

راستش یه شاهکار رو یادم رفت معرفی کنم . اهنگ تایم از هانس زیمر . 

 I want to recommend you the masterpiece music  I mean time from Hans Zimmer  

روز های مورچه ای شروع شد .