Hesam Rastegat Contemplations

گاه نوشت های حسام رستگار

Hesam Rastegat Contemplations

گاه نوشت های حسام رستگار

معنا را پیدا نمی کنی... ده ها هزار سال است که به دنبال معنا می گردند. دیگر هیچ سنگی نمانده که زیر و رو نشده باشد.
معنا را باید ساخت. با تظاهر زندگی شیرین می شود.
بله...! هر کسی بخواهد سرت کلاه بگذارد، من نمی خواهم

آخرین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یه چیزی

داشتم بهش فک میکردم اینقدر در گیرم کرده بود تنها جایی که پیدا کردم بهش پنها بیارم اینجاس .

یه چیزی کمه؟ راستش یه چیزی هست که نبودش باعث شده شکست بخورم هی پشت سر هم بی دلیل . 

یه چیزی کمه یه چیزی مثل هوا برای اتیش 

یه چیزی مثل هوا برای ادم 

یه چیزی مثل بال برای پرواز 

نمی دوم اولش فکر کردم اون حس موفقیت هست . احساس رضایت به خود . یه چیزی که مثل نمک که حرص ادم رو به تخمه زیاد میکنه یه چیزی مثل اشتهایی سیری ناپذیر برای خودن یه غذای خوشمزه نمی دونم شایدم همونه اما یه چیزی فرا تر هست اون چیز مثل؟

راستش 

شاید 

باید 

بیشتر بهش فک کنم اما فک میکنم اون یه چیزی هست به اسم خود . وقتی ادم با خودش نزدیک میشه یه چیز های عجیبی داره یه توانایی های فوق العاده ای داره . یه تمرکز خوب ، یه ارامش ،یه موفقیت،اون وقته که همه چی هست . 

وقتی می تونی با خودت ساعت ها حرف بزنی وقتی به خودت نزدیک باشی می فهمی داره چی میشه داره دقیقا همون چیزی میشه که تو میخوای و تمام .

نمی دونم شاید این هم مثل بار های قبل هست طمع شروع میده . ولی اینبار قول میدم به خودم خیلی نزدیک شم . قول میده بارو کنم خودم رو قراره یه دوست خوب داشته باشم یه خودم . 

قراره خودم بهم کمک کنه بهتر از هرکسی و هر چیزی در این دنیا خدا . راستش باید ادم ها رو به خاطر خودشوت تحسین کرد . منم فکر میکنم یه خودم حسابی درون وجودم هست یکی که قراره روش حساب باز کنم قراره باهاش حسابی بهم خوش بگذره با هم تفریح بریم . باهم درس بخونیم . مشق بنویسیم . قراره با هم موفق شیم . این خودم 





یه چیزی به نام خودم  .

29 ماه مرداد




  • ۰
  • ۰

شروعی دوباره !

چه عیبی داره ؟ یه بار دیگه شروع کردن . 

خیالی نیس یه بار دیگه تلاش کردن یه بار دیگه خواستن و اهمیت دادن به اروز ها . 

برم سر اصل مطلب باید هرچه زود تر بتونم خودم رو جمع کنم من کم تر از سه سال وقت دارم برای اپلای کردن تلاش کنم این یه فرصت خوبه . ولی به قول خارجی ها ::

time flies dosent it

خب من خوب میدونم چیکار باید بکنم چی ها رو باید یاد بگیرم چی کارها باید انجام بدم چه طوری باید خودم رو به بهترین سطح و امادگی برسونم ولی وقتش رسیده از دونسته هام استفاده کنم من فرصت زیاد ندارم . من فقط همین شانس خوب رو دارم باید با سه برابر ظرفیتم کار کنم تا موفق شم .


هر بار که اپلای ابراد رو تایپ میکنم یه حسی بهم میگه جدیش بگیر جدی تلاش کن میتونی بهترین باشی  و راحت جور کنی بری .

با بابام قول داده از نظر مالی کمکم کنه حس میکنم این بار دیگه وقت موفق شدنه . هدف اولم المانه برا المان رفتن باید بیشتر خوب باشم بتونم فاند بگیرم .

معدل اوردن خیلی سخت نیس ولی خیلی مهمه پس برای منم مهمه 

تافل گرفتن خیلی سخت نیس اما نمره بالا سخت کوشی میخواد منم قرار نیس کم بزارم . 

پروژه و مقاله هم قرار نیس بیکار بشینم من عشقم کار کردن و پروژه تحویل دادنه پس میتونم اگه همه تلاشم رو بکنم یه مقاله شسته رفتم بدم برای اکسپت چن تا ژورنال بزرگ خدا کنه بشه و کم نزارم . 

حرف کافیه بریم واسه ساختن یه دنیایی بهتر .

بابای